English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7880 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
you might have come U باید امده باشید
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Will you tell me when to get off? U ممکن است به من بگویید چه موقع پیاده شوم؟
You can rest assured. U خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
everblooming U همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen U همیشه سبز همیشه بهار
evergreens U همیشه سبز همیشه بهار
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
hurry up U زود باشید
look sharp U زود باشید
mind your eye U ملتفت باشید
hen and chickens U همیشه بهار همیشه بهار باغی
depend upon it U خاطر جمع باشید
perhaps you have seen it U شاید انرادیده باشید
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
be a man U مردانگی داشته باشید
keep your peck up U جرات داشته باشید
Please make yourself comfortable. U لطفا" راحت باشید
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
perhaps you have seen it U ممکن است انرادیده باشید
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
leave me alone U کاری بمن نداشته باشید
look to your manner U موافب اطوار خود باشید
on guard U اماده برای دفاع باشید
readies U حاضربه تیر حاضر باشید
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap U ذرهای باک نداشته باشید
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
dont care a rap U هیچ پروا نداشته باشید
readied U حاضربه تیر حاضر باشید
Be of good courage . U قوت قلب داشته باشید
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
Would you wait for me, please? U ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
mind your p's and qs U در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
be patient to all men U با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
alert U مراقب
alerted U مراقب
observer U مراقب
alerts U مراقب
wide-awake U مراقب
lookout U مراقب
wide awake U مراقب
vigilantes U مراقب
vigilant U مراقب
watch ful U مراقب
vigilante U مراقب
surveillant U مراقب
observers U مراقب
observant U مراقب
lookouts U مراقب
watcher U مراقب
watchers U مراقب
attended U با مراقب
oper eyed U مراقب
quivive U مراقب
care giver U مراقب
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
watchful U موافب مراقب
unattended operation U عملکرد بی مراقب
watch man U پاسبان مراقب
watch out U مراقب بودن
scrutator U مراقب موشکاف
watchfulness U مراقب پاسدار
onlookers U مراقب تماشاگر
watch it <idiom> U مراقب باش
see after مراقب بودن
look after مراقب بودن
unattended operation U عملکردبی مراقب
watchmen U پاسدار مراقب
watchman U پاسدار مراقب
attended operation U عملکرد با مراقب
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
tenty U مراقب موافب
automatic controller U مراقب خودکار
look out <idiom> U مراقب بودن
to keep a look U مراقب بودن
to keep watch U مراقب بودن
onlooker U مراقب تماشاگر
pinch pennies <idiom> U مراقب پوست خودبودن
in the charge of <idiom> U تحت مراقب یا نظارت
weigh one's words <idiom> U مراقب صحبت بودن
attend to someone <idiom> U مراقب کسی بودن
look after someone <idiom> U مراقب کسی بودن
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
watch one's time U مراقب فرصت بودن
minding U تذکر دادن مراقب بودن
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
looks U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
look U فاهر بنظرامدن مراقب بودن
Keep an eye on the children. U چشمت به بچه ها با شد ( مراقب آنهاباش )
to be on one's track U مراقب حال کسی بودن
take care of <idiom> U مراقب چیزی یا کسی بودن
mind U تذکر دادن مراقب بودن
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
to take care of somebody [something] U مراقب کسی [چیزی] بودن
minds U تذکر دادن مراقب بودن
To be all eyes. To watch like a hawk. U چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
watch/mind one's P's and Q's <idiom> U مراقبباش مراقب حرف زدنت باش
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
duenna U زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
administrators U شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
administrator U شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
alway U همیشه
sempre U همیشه
at all times U همیشه
everywhen U همیشه
year in year out U همیشه
incessantly U همیشه
evermore U همیشه
frequenter U همیشه رو
for evermore U همیشه
for ever and aday U همیشه
ay U همیشه
eer U همیشه
ayŠaye U همیشه
at any time <adv.> U همیشه
always U همیشه
at all hours <adv.> U همیشه
anytime <adv.> U همیشه
ever U همیشه
ever- U همیشه
any time <adv.> U همیشه
inapposite U بی موقع
seasonably U به موقع
behind time U بی موقع
nailed U به موقع
nail U به موقع
at the precise moment U در سر موقع
premature U بی موقع
ill-timed U بی موقع
terming U موقع
termed U موقع
term U موقع
unseasonably U بی موقع بی جا
unseasonable U بی موقع بی جا
at an unearthy hour U بی موقع
siting U موقع
when U در موقع
period U موقع
periods U موقع
nails U به موقع
occasions U موقع
occasioning U موقع
inopportunely U بی موقع
occasion U موقع
occasioned U موقع
soles U تنها
solitary U تنها
solus U تنها
sole U تنها
by one,s self U تنها
by it self U تنها
single U تنها
solitarily U تنها
just U تنها
uniquely U تنها
unaccompanied U تنها
unique U تنها
solos U تنها
recluses U تنها
recluse U تنها
mere U تنها
merest U تنها
by yourself U تنها
siolus U تنها
by oneself U تنها
solo U تنها
single line U خط تنها
single handed U تنها
only U تنها
exclusive U تنها
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1some services are not in full force
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com